1393/10/10 14:14

چگونه دیگران رازدار کودکتان می شوند.

هفت رازی که اولیای مدارس در مورد کودکان شما می دانند و شما از آن بی خبرید.

 

{ به نظر شما زمان هایی که از فرزندتان دور هستید و او را زیر نظر ندارید، چه فکرهایی از سر او می گذرد و چه کارهایی انجام می دهد؟ ما از معلمان، مدیران، مشاوران و کلیه دست اندرکاران آموزش درخواست کردیم کمی وقتشان را به ما اختصاص دهند و در مورد رفتارهای کودکان صحبت کنند. آیا رفتار کودکان در مدرسه نیز مشابه رفتارشان در منزل است و یا زمانی که از ما دور هستند، رفتار و شخصیتی متفاوت دارند و ما از آن بی خبریم؟

نتایج گفت و گوی ما با گروهی از معلمان، مدیران و مشاوران که در مدارس فعالیت می کنند، نشان داد که کم کاری از شما پدر و مادرهاست! شما شخصیتی از خودتان ساخته اید که به هیچ وجه قابل قبول نیست. پدر ومادری عصبی، خسته و بی حوصله که هر اتفاق بدی رخ دهد، اطمینان دارند پای بچه ها و حتی فرزند خودشان در میان است.

امیدواریم که با خواندن این مطلب متوجه شوید چرا فرزندتان درددل کردن با مشاور، معلم مدرسه یا کودک ناشناسی را که تنها چند روز بیشتر از آشنایی اش با او نمی گذرد، به گفت و گو با شما ترجیح می دهد؛ چون شما برای او فردی بیگانه اید؛ چرا که زبانش را نمی دانید، در دعواهای ک.دکانه در زمان دفاع از او کاملا دچار اشتباه می شوید و از سخن کودکتان چیز دیگری برداشت می کنید؛ به همین دلیل فرزندتان حصاری به دور خود می کشد و به هر ترفندی متوسل می شود که بهانه ای به دستتان ندهند تا مبادا این حصار فرضی شکسته شده و قلمروی او کشف شود. مطمئن باشید این احساس از بدو تولد با بچه ها نیست. آن ها را کمی دست بالا بگیرید، مهربان تر و با عدالت بیشتری با آنها برخورد کنید. }

1.کودکان شما دوست دارند در مورد مشکلات پیچیده خانواده که از آن سر در نمی آورند، با کسی صحبت کنند.

شما فکر می کنید اتفاقاتی که در خانه شما رخ می دهند، در خانه می مانند و کسی غیر از اعضای خانواده تان از آن ها باخبر نمی شود؛ در حالی که ما در مورد مشکلات مالی شما چیزهایی شنیده ایم و از جر وبحث هایی که در خانه شما اتفاق می افتد، اطلاعات زیادی داریم. به باور یکی از معلمان ، کودکان در ساعات تفریح مدرسه و هر زمانی که فرصت صحبت پیدا کنند، از مسائلی که به نظرشان جالب باشد یا آنها را ناراحت کرده باشد، با دوستانشان و گاهی با معلمان و اولیای مدرسه گفتگو می کنند و متوجه نیستند که با این کار رازهای خانوادگی شان فاش می شود. در واقع آن ها تفاوت میان موضوعات را نمی دانند؛ پول، مسائل خانوادگی، بارداری مادرشان و مواردی ازین دست برای آن ها معانی یکسانی دارد.

2.کودکان شما به دیگران نزدیک می شوند و با اعتمادکامل، با آن ها درددل می کنند؛ زیرا شما به دلیل گرفتاری هایتان، با آن ها صحبت و همراهی نمی کنیدو اصلا در کنارشان نیستید.

مسئول برگزاری اردوها گفته است که فرزندان شما کمتر از چیزی که فکر می کنید، خجالتی هستند و شاید برایتان باورنکردنی باشد که فرزندانتان بسیار شایسته تر و فوق العاده تر از چیزی هستند که شما تصور می کنید. ان ها بسیار آگاهند و درک بالایی دارند.

3.کودکانتان به شما دروغ میگویند؛حتی اگر به او قول داده باشید به شرط راستگویی، هر چه بخواهد برایش تهیه می کنید.

مدیر یکی از مدارس به پدر و مادر ها گفته است به من نگویید فرزندتان هرگز به شما دروغ نمی گوید. همه کودکان در مدرسه کارهای خطایی را انجام میدهند و مقصر این ماجرا شما و رفتارهایتان هستید؛حتی دانش آموزان نمونه ما بسیاری اوقات حقیقت را از خانواده هایشان مخفی می کنند؛ چرا که از گفتن حقیقت به پدر و مادرشان واهمه دارند؛ چون یک بار با گفتن حقیقت، به بدترین حالت ممکن تنبیه شده اند.

4.آرزوی کودکانتان این است که ای کاش شما اصلا هیچ چیز از ان ها نمی دانستید.

یکی از مربیان ورزش می گوید: " فرزند شما دوست ندارد والدینش در زمینه رشته ورزشی او، مهارت زیادی داشته باشند" و من واقعا فکر میکنم علت اینکه بازی های کامپیوتری در میان کودکان طرفداران بسیاری پیدا کرده، همین است که پدر و مادر ها چیزی ازین بازی ها سر در نمی اورند، چوت اگر شما در رشته ورزشی یا هنری فرزندتان، مهارت داشته باشید، به راحتی نقص های آن ها را می بینید و برخی از شما ممکن است با لحنی با آنان صحبت کنید که آن ها اعتماد به نفسشان را از دست بدهند و تا ابد به سراغ رشته ورزشی یا هنری مورد علاقه شان نروند. در واقع فرزندان دلشان نمی خواهد والدین آن ها را ناتوان فرض کنند. آن ها دوست دارند توانایی هایشان را باور داشته باشید و مدام از آن ها انتقاد نکنید و یا اشتباهاتشان را به رخ نکشید.

5.بیشتر کودکان به هر بهانه ای درس خواندن و انجام تکالیفی را که مربوط به منزل است، پشت گوش می اندازند.

به گفته یکی از معلمان، بیشتر بچه ها زمانی را به درس خواندن اختصاص می دهند ولی این زمان با چیزی که به شما می گویند، زمین تا آسمان فرق دارد. آن ها در مورد اینکه ساعات بسیار زیادی با معلمشان، درسی را مرور کرده اند به شما چیزی می گویند که با واقعیت متفاوت است؛ در حقیقت مدت زمانی که یک معلم برای تمرین یک درس با دانش آموزان صرف می کند، بیشتر از یک ساعت نیست که البته این مدت زمان برای یادگیری کامل یک مطلب کم است. یادگیری کامل زمانی اتفاق می افتد که دانش آموز خودش مطلبی را به طور کامل مطالعه کند. بدانید گاهی فرزندتان در منزل هنگام انجام تمرینات و مطالعه یک مطلب به کمک شما نیاز دارد؛ پس بهتر است پدرومادرها هم به این وظیفه خود در خانه عمل کنند.

6.ممکن است کودک شما در بسیاری از مهارت هایی که به نظرتان ساده و ابتدایی می رسند، ناتوان باشد.

تا چند سال پیش کودکان پس از پایان ساعات مدرسه بیرون می رفتند و بازی می کردند و این کار موجب می شد بتوانند از پس حل مشکلات خود برآیند و به تدریج در حل مسائل و مشکلات زندگی مهارت پیدا کنند. امروزه با ورود تلویزیون و کامپیوتر به زندگی کودکان، آن ها بیشتر وقتشان را در منزل و تنهایی می گذرانند و به همین دلیل مهارت های برقراری ارتباط با دیگران را به درستی نمی آموزند.

7.ممکن است حواس بچه ها به مسائل اطراف جلب شود و اشتباه کنند.

کودکتان کمی گیج و حواس پرت است و شما او را در اتاقش حبس می کنید. فکر میکنید با این کار مشکل را حل می کنید و از او فردی با تمرکز بالا می سازید؟فراموش نکنید این رفتارهای خشونت آمیز هیچ فایده ای ندارند. قرار نیست بچه ها را رها کنیم تا هرکاری دلشان می خواهد، بکنند؛ بلکه باید اصولی رفتار کنیم.اگرچه بچه ها سنشان کم و جثه شان کوچک است، اما اگر با منطق و زبان دوستانه با آن ها صحبت کنید، به خوبی متوجه منظور شما خواهند شد؛ پس هیچ دلیلی ندارد با کودکتان تنها به این دلیل که کوچک است، با خشونت رفتار کنید. کودکان به این دلیل که مهارت های کلامی بالایی ندارند، گاهی نمی توانند با منطق محکم منظور واقعی شان را به شما منتقل کنند، اما به خوبی متوجه صحبت های آرام، دوستانه و با منطق شما می شوند.

منبع : مجله موفقیت شماره 290

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :